سکوت سر شار از ناگفته هاست!
دلتنگی های آدمی را باد ترانه می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
وهر دانه برفی
به اشکی نریخته می ماند .
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است .
از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان
وشگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من .
هـــی پسر . . . زخمی که به دلم گذاشتی خیلی عمیق تر از پک های مردانه ایست که هر روز به سیگارت میزنی!!
تمـامـــِ اشکهایمـــ حـرامــ شد!!
وقتی فهمیـدمـــ
" دوستتــــ دارمــــ" گفتن هایـــــــِ تـو
به سبکـــِ گفتنـــِ " خــوبمـــ" هایــــِ هرروزِ
منــــ
بـــ ه تمـامـــِ احوالپرسیـــ ـهایـــِ ناشیانهــــ بود!!
بی
تو دلم میگیرد ...
و با خودم میگویم
کاش
آن یک بار که دیدمت
گفته
بودم
که
بی تو گاه دلم میگیرد
که
بی تو گاه زندگی سخت میشود
که
بی تو گاه هوای بودنت دیوانهام میکند
اما
نمیگفتم
که
این «گاه» ها
گهگاه
تمامِ
روز و شب من میشوند...
دیگر وقتی هوا سرد است
دستانم را در جیب نمیکنم
میترسم
خاطره ای
ته جیبم
مانده باشد
که هنوز گرم است…
حالــم خـوب اسـت …
مـثل پدربزرگ کـه گفت :حالم خوب اسـت!
اما مــُـرد …
بَرآے هَمِــﮧ פֿـــوب بآش!
آنکــﮧ فهمیـב همیشــﮧ کنآرت و بــﮧ یآבت خوآهـב بوב...
و آنکس کــﮧنفهمیـב،
روزے دلش برآے تمآمــِ خوبے هآیَت تنگ میشوב...
دلم تنگ می شـود گاهـی ...
برای یک دوستت دارمِ سـاده !
دو فنجـان
قهــوه ی داغ !
سه روز تعـطیلی در زمسـتان !
چـهار خنـده ی بلنــد !
و پنــج انگشـتِ دوست داشتـنی !
که لابلای انگشتانم جای گیرد...
جایــی
بایــــد باشد....
غیـــــــر
از این کنــج ِ تنهایــــی...!
تــــا
آدم گاهـــی
آنجـــــا
جــــان بـدهَــــــد...!
مثـــــلا
آغـــوش ِ تــــــو...!